به گزارش شهرآرانیوز؛ وقتی میگوییم کسی بداخلاق است، بیشتر از آنکه بخواهیم جنبههای مختلف اخلاقی او مانند دروغ گویی، تهمت زدن یا مسخره کردن دیگران را هدف قراردهیم، به تندخویی و تندمزاجی او اشاره داریم. موضوعی که در روابط بین فردی و اجتماعی افراد بیشتر از ابعاد اخلاقی دیگرشان به چشم میآید و ملاک است.
به عبارت خیلی ساده شاید بتوان با فرد دروغ گو یا بی انضباط کنار آمد ولی با فردی که اخلاق تندی دارد و سر هر موضوعی داد و هوار راه میاندازد و ترس وارد دل دیگران میکند، نه! برای همین امروز میخواهیم قدری درباره این موضوع باهم صحبت کنیم و اگر خدای ناکرده شما هم به این خصیصه ناپسند آلوده شدهاید، واقع بینانهتر به مسئله نگاه و برای اصلاح اخلاقی خودتان هرچه زودتر اقدامی کنید.
برای اینکه زشتی رفتار یا اخلاقی را درک کنیم، فقط باید از آینه نگاه دیگران آن را ببینیم، برای همین میخواهیم چند برش کوتاه از تأثیر افراد بداخلاق بر دیگران را باهم مرور کنیم.
سارا چهارده سال دارد و مددکار اجتماعی سخت متأثر است که چطور دختری به این آرامی و محجوبی اسیر این فرد شیاد شده و به همه خواسته هایش تن داده است. البته خودش میگوید که از این ساراها در طول سالهای کاری اش کم ندیده است. ساراهایی که پدر و مادرهای بداخلاقشان آنها را ساختهاند و همه قصههای تقریبا مشابه دارند:
«با سعید در فضای مجازی آشنا شدم. میگفت هجده سال دارد و میخواهد سربازی برود و بعد هم تشکیل زندگی مشترک بدهد. خیلی مهربان بود. احساس میکردم نیمه گم شدهام را یافتهام. به خاطر اعتمادی که بینمان شکل گرفت و اصرار زیادی که سعید داشت، تعدادی از عکسهای خصوصیام را برایش فرستادم و این شروع خواستههای بی شرمانه بعدی سعید شد.
سعید میدانست که از پدرم حساب میبرم و او خیلی بداخلاق است، برای همین دائم مرا با پدرم تهدید میکرد. جرئت نداشتم دراین باره به مادرم هم چیزی بگویم، چون همه چیز را بی کم وکاست کف دست پدرم میگذاشت. نوبت پیش که اتفاقی، برادر یکی از دوستانم مزاحمم شد ه بود، پدرم کلی توی خیابان و پیش همه هم کلاسی هایم آبروریزی و سرزنشم کرد و من را مقصر دانست. بعد هم کلی با پدر دوستم دعوا مرافعه راه انداخت تا آن اندازه که تا یک ماه مدام از مدرسه غیبت میکردم.»
در آپارتمان را که باز میکنم، فرزاد پشت در نشسته است. قلبم هری میریزد. یک ساعت از زمانی میگذرد که باید در مدرسه باشد. چشمش که به من میافتد ناخودآگاه اشک توی چشمش حلقه میزند و بغضش میترکد: «نمی خواستم آقامون جلو بچهها دعوام کنه. دفعه پیش هرچی گفتم باورش نشد و کلی دعوام کرد.»
فرزاد هفت سال دارد و هنوز معنای دروغ گویی و پیچاندن را نمیداند. اینکه معلمش سخت میگیرد تا بچهها منضبط باشند قابل درک است، ولی اینکه از ترس بداخلاقیهای معلمش از مدرسه فرار کند و ماشینی بگیرد تا خودش را به خانه برساند، نه! مغزم پر از اگرهای مادرانه میشود: «اگر توی راه تصادف کرده بود، چی!»، «اگه به تور راننده بدجنسی خورده بود، چی!»، «اگه به جای خونه جای دیگهای رفته بود، چی!» و...
کمتر از یک سالی میشود که با کلی قرض و قوله آپارتمانی هشتاد متری خرید یم و سه چهار ماهی هم میشود که تصمیم جدی داریم تا آپارتمان کوچکمان را بفروشیم و از آن مجتمع برویم. اوایل فکر میکردیم که اگر سرمان توی لاک خودمان باشد، با این همسایه بداخلاق به مشکل برنمی خوریم، ولی نشد. کمتر روزی در این چند ماه بود که آقا غلام برای یکی از ساکنان مجتمع دردسری درست نکند.
ازجای پارک ماشین بگیرید تا ریختن آشغال ته سفره از پنجره روی سر دیگر همسایه ها. خدا نکند یکی از همسایهها میهمانی داشت، صدای غرغرش تمام وقت توی ایستگاه پله میپیچید که چرا همسایهها این قدر بی ملاحظهاند.
بعد ازظهرها هم که معمولا همه بچهها از مدرسه برمی گشتند و توی حیاط مجتمع رفت و آمد میکردند، مانند طلبکاری روی نیمکت زمین بازی بچهها مینشست و مدام به بچهها گیر میداد. گفتوگو و طرح مسئله مان که با همسایههای قدیمی و مدیر ساختمان به نتیجه نرسید، فکر فروش آپارتمان جدی شد و حالا دوباره باید همه آن دغدغهها را از سر بگذرانیم.
حواسش به همه چیز در زندگی هست، من، بچهها و خانواده هایمان. بسیار دست و دلباز و سخاوتمند نیز هست. از صبح تا شب خودش را به هزار در میزند تا ما در تنگنا نباشیم. همه اینها یک طرف و خلق تندش یک طرف. بیش از هزاربار در خفا و آشکارا به او گفتهام که با این بداخلاقی هایش نه تنها اجر تلاش هایش را ضایع میکند که بچهها را هم از خودش میراند، ولی فایده نداشته است.
از نظر او هرکسی یک جور محبتش را نشان میدهد و او با بی نیاز کردن من و بچه هایش از هرچیزی. متأسفانه هرچه بچهها بزرگتر میشوند، شرایط بدتر هم میشود. روزی که درخانه باشد، بچهها به بهانههای مختلف یا توی اتاق هایشان پنهان میشوند یا از خانه بیرون میروند. وقتی میخوابد،
کسی جرئت نفس کشیدن ندارد. به همه چیز گیر میدهد و بدخلقی میکند؛ از نوع غذایی که میپزم تا نوع پوشش بچه ها، برای همین معمولا خیلی اتفاقها را از او مخفی میکنیم ولی وای به روزی که قضیه لو برود.
بداخلاقی هم مانند هر ویژگی خلقی و رفتاری دیگری عاملی تک بعدی نیست و باید برای شکل گیری آن مجموعهای از علتها را دخیل دانست. برای نمونه میتوان به این موارد اشاره کرد.
افرادی که مزاج گرمی دارند، به ویژه گرم و خشک، ذاتی افراد تندخوتری به نسبت دیگران هستند که باید با رسیدن به اعتدال در مزاجشان تاحدی مشکل را برطرف کنند. نمونه دیگری از افرادی که عوامل طبیعی سبب تندخویی آنها میشود، نوجوانان در آستانه بلوغ و خانمها در دوران عادت ماهیانه هستند که تغییرات هورمونی سبب اختلالات خلقی در آنها میشود.
مشکلات اجتماعی و اقتصادی آستانه تحمل افراد را پایین میآورند و سبب بدخلقی در آنها میشوند. ازاین رو هرچه بتوان این مشکلات را برطرف کرد یا با فراگیری مهارتهای زندگی آستانه تحمل افراد را بالاتر برد، کمتر شاهد بدخلقی افراد در برخورد با مشکلات هستیم.
تربیت والدین تأثیر مستقیمی بر شخصیت و رفتار افراد دارد. فردی که والدین تندخو و عصبی داشته باشد، ناخواسته در کشاکش مسائل زندگی خودش هم به فردی بداخلاق تبدیل میشود یا فردی که دوستان و همنشینان تندخویی دارد، طبیعی است که درگذر زمان رنگ و بوی این افراد را بگیرد و خلق تندی پیدا کند.
بین بیماریها و تغییر خلق وخو ارتباط مستقیمی وجود دارد. بیماریها چه از نوع جسمی باشند و چه روحی میتوانند فرد را بی حوصله یا حتی تندخو و عصبی کنند، برای نمونه کم کاری غده تیروئید میتواند سبب تحریک پذیری زیاد و کمصبری و کج خلقی شود یا مبتلایان به پرکاری تیروئید عصبی بودن، دلهره و اضطراب را تجربه کنند.
راههای درمان بدخلقی به نسبت عامل یا عوامل ایجاد کننده آن میتواند متفاوت باشد. با این همه، برخی از این راهها نیز مشترک هستند و میتوان از آنها در درمان هر نوع بداخلاقی استفاده کرد. فراموش نکنیم کمک گرفتن از یک مشاور یا روان درمانگر در هر شرایطی میتواند یک اقدام درمانی ریشهای برای مشکلاتمان باشد.
بداخلاقی هم مانند هر رذیله اخلاقی دیگری آثار و پیامدهای منفی بر زندگی فردی و اجتماعی دارد، مانند:
انسان با بدخلقی و خشمی که از خود نشان میدهد، اطرافیان و دوستانش را از خود گریزان میکند و سبب ازهم گسستگی پیوندها و روابط اجتماعی و خانوادگی میشود.
انسانهای بداخلاق، معمولا افراد حق به جانبی هستند و ترسی از اذیت و آزار دیگران ندارند، ازاین رو باید تندخویی را مقدمهای برای دیگر گناهان مانند مردم آزاری در آنها هم دانست.
افراد بداخلاق معمولا شیرینی کارهای ارزشمند خود را با تلخ کامی در نزد دیگران ازبین میبرند. چنانچه امام صادق (ع) هم فرمودهاند: بدخویی کردار را تباه میکند همچنان که سرکه عسل را از بین میبرد، ازاین رو نباید انتظار پاداشی هم از کارهای ارزشمند خود داشته باشند.
افراد تندخو معمولا از رفتارهایی که دارند و حرفهایی که میزنند خودشان بیش از دیگران آزار میبینند و در فشار عصبی و اضطراب مداوم به سر میبرند ولی از آنجایی که کنترلی بررفتار خود ندارند، دائم در یک دور تکرار باطل دست وپا میزنند.
بدخلقی افزون بر آثار و پیامدهای دنیوی زیادی که برای ما دارد، عذاب اخروی و تنگی روزی را هم برایمان به همراه میآورد. امیرمؤمنان علی (ع) درکتاب غررالحکم دراین باره فرمودهاند: انسان، با نیت خوب و اخلاق خوب به همه آنچه در جست وجوى آن است، دست مى یابد؛ از زندگى خوش و امنیت محیط تا روزى زیاد.
به بقیه در برخورد با افراد بداخلاق توصیه میشود به این چند نکته توجه کنند: